گاهی باید کوه شد، سرد و سخت!
? ?
? ? ?
? ? ? ?
بعضی وقتها پوست انداختن سخت است. متفاوت شدن عجیب است. زیر نگاه دیگران قوی شدن و محکم شدن غریب است. گاهی باید مقاوم باشی مثل سنگ! رو به جلو حرکت کنی مثل باد! ناامید نشوی، مثل انوار گرما بخش و ممتد خورشید، که راهشان را از لا به لای ابرهای تیره و تار پیدا میکنند! گاهی باید با خودت بگویی مهم نیست دیگران چه میگویند. من راهم را پیدا کردهام. هدفم را انتخاب کرده ام. گاهی دیگران مقابل این پوست انداختن و پیشرفت و تغییر می ایستند و میگویند: چرا اینطوری شدی؟ نه بابا تو هم میتوانی؟ گاهی آن قدر استهزا و تمسخر دورت را میگیرد که میخواهی فریاد بزنی و بگویی غلط کردم. ولی این لحظه درست نقطه عطف زندگیست. جایی که باید محکم ایستاد و گفت: من راهم را پیدا کردهام. شاید در گذشته طور دیگری بودم ولی راه جدیدم این است و هدفم را با قدرت تا انتها ادامه خواهم داد.
گاهی باید ایستاد و پوست انداخت و زیر فشارها و نگاهِ سرسخت دیگران تاب آورد. گاهی باید رد شد از موانعی که انسانی هستند. موانعی که میتوانند در یک کلمه خلاصه شوند و تو و همه برنامه ها و زندگیات را به بازی بگیرند. گاهی باید ایستاد و مثل کوه همه صاعقهها و ریزشها را به جان خرید.
گاهی باید کوه شد، سرد و سخت!