15 فروردین 1398
خیرش رو ببینی! مادربزرگم همیشه میگفت: -ننه خیرش رو ببینی! من همیشه معترضانه تو دلم غر میزدم و لبخندی زورکی روی لبهام میذاشتم. خیرش رو دیدم که حالا نصیبم شده دیگه. اگر شر بود که اصلا گیرم نمیاومد. درمورد هرچیز تازهای که میخریدم، هر موفقیتی که کسب… بیشتر »
نظر دهید »