اینجا شعب ابی طالب است!
هوای گرم و سوزان مکه، لبهایشان را خشکانده بود. گرسنگی چون وصلهای ناجور به وجود خستهشان چسبیده بود و آنها را رها نمیکرد. بچهها عذاب میکشیدند و مادران و پدران آنها، غصهشان را میخوردند. چند وقتی بود که مجبور شده بودند در میام درهای سکنی گزینند. آنها از بیم جانشان به آنجا پناه برده بودند.
آنجا، در آن دره، بانویی بود. او شجاعانه و دوشادوش شوهرش، همه سختیها را تحمل میکرد. آن بانو معمولی نبود. بزرگ و باعظمت بود. جبرئیل سلام خدا را به ایشان رسانده بود. او متمول و با جبروت بود. آن بانو، با همه فرق داشت. او همسر برگزیده خدا بود. او مادر امت، حضرت خدیجه(س) بود.
سختی و تنگنا فشار زیادی به افراد داخل دره وارد کرده بود؛ شعب ابیطالب را میگویم. بانو خدیجه، همه ثروت و داراییشان را در آن سالها برای اینکه در آنجا گذران زندگی کنند، هدیه کردند. بی هیچ چشمداشت و منتی! آدمهای داخل شعب محاصره شده بودند. آنها از نظر اقتصادی و اجتماعی در فشار بودند.
دوست من! همسنگر من! هموطن من! شعب ابیطالب من و تو اینجاست. من و تو هماکنون در محاصره اقتصادی هستیم. من و تو هم اکنون در فشار و تنگنای سخت ناشی از محاصره دشمن هستیم. دشمن همان دشمن است. بیا ما هم همان امت باشیم. بیا ما هم همان مردم باشیم. همانها که با از خودگذشتگی، کنار پیامبرشان ماندند و قافیه را نباختند.
من و تو ثروت و دارایی بانو خدیجه را نداریم که در راه اسلام تقدیم کنیم. ولی میتوانیم در این شعب، با حمایتهایمان از تولیدات داخلی، در این جنگ و محاصره اقتصادی، پیروز شویم. باور کن اینجا شعب ابیطالب است. دشمن همان دشمن است و ما هم همان امت!
سالروز وفات حضرت خدیجه، اسوه از خودگذشتگی و ایثار تسلیت باد.